۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

ماه ششم زندگیم را شروع می‌کنم







عکس دسک‌تاپ کامپیوتر بابا سیاوش!!!











من خیلی خوشگل می‌خندم و دائم با دستام بازی می‌کنم.

















































تو این عکس ‌ها تازه برای اولین بار غذا خوردم.







چه لمی دادم تو بغل بابا سپهرم! چه ژستی گرفتم که بابابزرگم ازم عکس بگیره!
این عکس دسک‌تاپ کامپیوتر عمه سانازمه!!!























من توی خواب خیلی خیلی نازم؛ نه؟

















دارم تلفنی با مامان عاطی (مامان مامانم) صحبت می‌کنم!!!






یادتون میاد عمه‌ام یه کلاه و شال‌گردن برام بافته بود؟ بهم میاد؟





خوب من از فردا شش ماهگی رو شروع می‌کنم. الان وزنم هفت کیلو نیمه و قدم 66 سانتی‌متر. غذا خوردن رو با خوردن لعاب برنج شروع کردم و قراره به زودی در روز یک وعده از غذای روزانه‌ام رو به جای شیر مامانم فرینی بخورم.








۳ نظر:

  1. چه عسلیه این پسر شما ، ضمن اینکه کلی هم روشنفکر و مدرنه چراکه وب لاگم داره حیف که دختر ندارم اگه داشتم بهش می گفتم هی براش کامنت بذاره آخه برادرزاده شما خیلی خوش تیپ و جنتلمنه.ها ها ها ( قابل توجه همه اونایی که دختر دارن)

    پاسخحذف
  2. سلام .مامان و بابای بردیا عزیز . خیلی خیلی بزنم به تخته پسر ناز و تودل برویی دارید از طرف من حتما ببوسیدش

    پاسخحذف
  3. هر وبلاگی رو سر زدم که بخونم تاریخ آخرین پستش با تاریخ ساخت سریال اوشین یکی بود بخدا بابا یه پست بذارید دیگه

    پاسخحذف