۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

جشن تولد یک‌ساله‌گی


این عمه من معلوم نیست چرا این‌قدر سرش شلوغه. اصلا حواسش نیست که باید عکس‌های جدید من رو بگذاره توی وبلاگ. تولد من اول تیر بود. ولی چون وسط هفته بود پنج‌شنبه سوم تیر برام جشن گرفتن.


می‌بینید چه کیک خوشگلی دارم؟




از دیدن این همه شمع خیلی هیجان‌زده شدم.




یک ساله که ما یک خانواده سه‌نفری هستیم.



با مامان نسیم خوشگلم.


با بابا سپهر، رونوشت برابر اصل.


با مامی هما، مادربزرگ پدری.


با مامان آتی، مادربزرگ مادری


با بابا اصغر، پدربزرگ مادری


با بابا سیاوش، پدربزرگ پدری



با عمه ساناز



در حال بازی با سیب و هلو


من خوش‌خنده و خوش‌اخلاقم


کی حواس من رو پرت کرده موقع گرفتن عکس پرسنلی با کراوات و پیراهن مردونه؟ هان؟ کی بوده؟


نگفتم خوش‌خنده‌ام!


دارم شام می‌خورم با ماست!


نماینده‌گان سه‌نسل توی آشپزخانه

من و مامانم و عمه‌ساناز




من رو تازگی دکتر نبردن که آخرین قد و وزنم رو بهتون بگم. اما از وقتی چهاردست‌وپا راه می‌رم یه‌کمی لاغر شدم در عوض قدم بلند شده. یعنی همچین خوش‌تیپ شدم. توی عکس‌ها هم که ملاحظه می‌کنین.


۳ نظر:

  1. akheyyyyy che ax haye ghashangi che keyke khoshgeli tavalodesh mobaaarak *::*:**:

    پاسخحذف
  2. naz e kheyli.
    Comment a ye roo axa ham aaaali bood.
    saloomeh

    پاسخحذف
  3. سلام بردیا جون تولدت مبارک آقایی شدی برا خودت من خاله سانازم با علی رضا و نی نیم آرون داریم عکسهای تو رو نگاه میکنیم دلمون برات تنگ شده زودتر بیا انزلی میبوسیمت

    پاسخحذف